کد مطلب:210938 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

پیدایش مذاهب مختلف در عصر امام صادق
قبل از آنكه وارد بحث احتجاجات و مناظرات امام صادق علیه السلام بشویم بهتر است از پیدایش مذاهب و علل و اسباب آن در عصر امام صادق صحبت كنیم تا بدانیم سبب پیدایش و نشو و نمای مكتب امام صادق و اهمیت و عظمت آن چقدر است.

دین و شریعت اسلام در دوران امویه دستخوش عقاید و افكار متشتت شد و كار احكام و مسائل شرعی به آنجا رسید كه هر كس به پیروی سقیفه بنی ساعده فكری ورائی اظهار كرد و باب اجتهاد بدین معنی مسدود گردید كه از قرآن و سنت پیروی نمی شد بلكه با استنباط و آراء خود نظر می دادند و چون آراء مختلف قابل رعایت نبود كوشیدند و هر دسته به طرفداری مرد شاخصی قیام كردند تا یك پیشوای وجیه المله ای انتخاب كنند و از او پیروی نمایند.

در این انقلاب فكری كه از انقلاب سیاسی منشعب گردید اشخاصی در عرصه ظاهر شدند كه برخی به طرفداری امویین و بعضی به حمایت بنی عباس كه خواه ناخواه آراء علمی اصطكاك با تمایلات آنها داشت روی كار آمدند و در مكه و مدینه - دمشق - عراق - بصره عقاید مختلفی رخ داد.

1- مؤثرترین مذاهب پس از شهادت سیدالشهداء در خاندان آل محمد تثبیت شد و سیادت علمی به وجود آنها محرز گردید.

مدینه اولین شهریست كه آل محمد را شناختند و در تطورات حكومت بنی امیه حقایق بر آنها روشن گردید و آنها را مهبط وحی و منزل آیات دانسته و مذهب علمی آنها را مذهب حق تشخیص دادند و از مظلومیت و محرومیت آنها از مظالم بنی امیه محبوبیتی قوی یافتند و فهمیدند در علم و فضل و كمال بر تمام افراد تقدم و تفوق داشته اند.

2- مدینه چون محل پیدایش سقیفه بود خلفای اموی و عباسی به آنجا از این جهت كه اصحاب پیغمبر و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا نشو و نما یافته اند توجه داشته و می كوشیدند در درجه اول هر فكری پیدا می شد تحمیل بر مردم مدینه كنند و لذا فقهای مدینه قابل اعتنا و اهمیت بوده واز طرف خلفا مقرری داشتند و جلب توجه آنها می شد.

در عهد عباسی كه مركز خلافت از دمشق بعراق رفت آنها فقها را زیر نظر خود گرفته تا آراء و افكار آنها منطبق با تمایلات آنها بشود و مسیر احكام الهی را با سیاست خود منطبق نمایند چون این نظریه با استدلال فقها كه نزد اهل بیت بود مخالفت داشت و علمای واقعی



[ صفحه 11]



در اطراف اهل بیت پروانه وار به صف می گشتند - فقهای درباری عباسی هم بنا به تمایلات خلفا به پیروی روش نامطلوب امویین آراء و افكار و نظریات خود را به وسیله عمال مختلف اظهار و ابراز و تحمیل بر جامعه می كردند.

از آن جمله علمای عراق و فقهای درباری خلفا برای حل كار خود به قیاس متوسل شدند و هر مسئله را قیاس به هم می كردند و این خلاف شرع و اجتهاد بود كه چون علم آنها عمقی نداشت قیاس را وسیله فرار از جهل قرار دادند اما اهل مدینه از اطراف اهل بیت دور نشدند بنابراین فقه اسلام بین اجتهاد و سد باب اجتهاد یعنی قیاس بین حجاز و عراق اختلاف فاحش داشتند و البته علمائی كه نظریه آنها به سد جهالت برمی خورد حس بدبینی حسادت و رذالت و سعایت هم به آن كمك می كرد و اختلاف شدیدی بلكه شقاق و نفاقی بین خلفا و اهل بیت ایجاد می كردند.

3- اما حدیث در عراق كم بود زیرا اصحاب و تابعین بیشتر در حجاز بودند و در عراق به سبب دوری كمتر حدیث با منابع موثق نقل می شد - بغداد و بصره هم كه هنوز ساخته نشده بود و لذا چون حدیث كم بود باب رای و قیاس را گشودند و حماد از ابراهیم نخعی متوفی 95 ه اخذ حدیث می كرد و ابوحنیفه ایرانی متوفی 150 ه از حماد حدیث گرفت.

در عراق یك عیب دیگری هم داشت كه اهل حدیث اهل رای را متهم می كردند و با هم خوشبین نبودند و احادیث آنها را به سبب همین رای و قیاس مخدوش دانسته رد می كردند و می گفتند والدین لا یقاس بالرای و در برخی از اخبار كه در عراق گفتیم خیلی كم بود در خبر واحد كه به هیچ جائی نمی رسند اهل رای قیاس می كردند در حالی كه در شریعت مطهره قیاس حرام است و هر حكمی موضوعی دارد و به مصلحتی وضع شده و ادله اصولی برای آن است اگر نصی نباشد مورد اعتماد نیست و این عوامل در عراق كه از مدینه دور بود زحمات فراوانی برای اهل فقه ایجاد كردند و آراء مختلفی به وجود آورد اما اهل حدیث زیر بار قیاس نرفتند و در استنباط احكام همان باب اجتهاد را گشودند و در عراق از اصحاب حدیث زید بن علی بن الحسین علیه السلام شهید سال 122 و امام جعفر صادق علیه السلام كه به عراق رفته بود و مالك بن انس متوفی 179 و عامر شعبی متوفی 105 محدث معروف كوفی بود كه این چند نفر از برازندگان اصحاب حدیث عراق در كوفه بوده و بین مالك و محمد بن حسن شیبانی درباره حدیث و قیاس اختلاف نظر شدید رخ داد.



[ صفحه 12]



كوفه را چون حدیث به صورت پسندیده صادر می شد دارالضرب می گفتند و اختلاف آراء كوفه در دنیای اسلام ضرب المثل شد چنانچه عطاء به ابی حنیفه گفت تو از كدام شهری؟ جواب داد از اهل كوفه هستم.

قال انت من اهل القریة الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا تو از اهل آن شهری كه در دین مردم عقاید مختلفی دارند و دسته دسته هر طبقه پیروی از عقیده ای می كنند.

كار اختلاف آراء با این مقدمه به آنجا رسید كه مالك بن انس پیشوای اهل حدیث و سفیان ثوری زعیم و پیشوای اهل رای و ابوحنیفه پیشوای اهل قیاس در عراق گردیدند.

پس از آن شافعی از مالك و اصحاب او اخذ حدیث كرد و احمد حنبل متوفی 241 از شافعی متوفی 204 گرفت.

و این ها حدیث را از اصحاب و تابعین نقل می كردند و از قیاس متنفر بودند.

اما اصحاب الرای ابوحنیفه نعمان بن ثابت و اصحاب او بودند كه محمد بن شیبانی ابویوسف قاضی - زفر بن هذیل - حسن بن زیاد لؤلؤی - ابومطیع بلخی - بشر و مریس از مشاهیر اهل رای در عراق به شمار می رفتند.

بنابراین مردم عراق از نظر فقهی به دو دسته بزرگ تقسیم شدند.

اول اهل حدیث

دوم اهل رای

و اهل مدینه و اهل كوفه هم به مذهب اهل حدیث بودند ولی اهل حدیثی كه از اهل بیت می گرفتند - كم كم به جائی كشید كه در هر شهری یك پیشوائی به وجود می آمد و او عقیده و افكار خاصی داشت و مردم عامی از او پیروی می كردند و عواملی برای انتشار این مذاهب با توسعه و مهاجرت افراد آن شهر بودند و در نتیجه این افكار و عقاید رخ داد و در عصر امام صادق حكومت داشت.

مالكی - حنفی - شافعی - حنبلی - كه از مذاهب زیر تحقق یافت و این مذاهب تا زمان امام صادق در جریان بود.

مذهب سفیان ثوری متولد 65 متوفی 161 هجری كوفه

مذهب سفیان بن عینیه متوفی 198 هجری كوفه

مذهب حسن بصری متوفی 110 هجری بصره

مذهب اوزاعی متوفی 157 هجری بصره



[ صفحه 13]



مذهب محمد بن جریر متولد 224 متوفی 310 هجری بغداد

مذهب ابوسلمان داود ظاهری متولد 202 متوفی 270 هجری در ظاهر كوفه

مذهب عمر بن عبدالعزیز متوفی 101 هجری در شام

مذهب اعمش متوفی 147 هجری در كوفه

مذهب شعبی متوفی 105 هجری

مذهب اسحق متوفی 238 هجری

مذهب اللیث متولد 92 هجری 175 هجری به مصر

مذهب ابی ثور متوفی 240 هجری

مذهب داود ظاهری متوفی 270 هجری

و به علاوه مذهب عایشه - مذهب ابن عمر - مذهب ابن مسعود - مذهب ابراهیم نخعی و غیره مردم را متشتت و پراكنده و گمراه نمودند. [1] .


[1] براي اطلاعات بيشتري به كتاب الامام الصادق والمذاهب الاربعه مراجعه شود.